مبینامبینا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
مه یاسمه یاس، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

✿◠‿◠ پری رویاهای من ✿◠‿◠

مادرانه من برای سه تا فرشته

تولد گلم با تم باب اسفنجی و دزد دریایی

دخترک آرزوهای من تولدت مبارک خوش آمدگویی     اینم کارت یادبود جشن        این تبریک تولد به خط باب اسفنجی اختراع مامان خانمی پری رویا های من   کیک تولد لوازم جشن باتم باب اسفنجی این نی های نوشیدنی ها  برچسب برای  خوراکیها   شکلات باب اسفنجی  یک سری لوازم تحریر برای بچه ها شرکت کننده در جشن                بعضی از خوارکیهای جشن که به تم باباسفجی مربوط میشه ...
3 مهر 1391

دختر ژیمناستیک کار من

شیرینکم سلام برات بگم تابستون امسال هم مثل پارسال میخواستم بزارمت کلاس ژیمناستیک   اما چون 9 ماه رفته بودی مهد ترجیح دادم این سه ماه پیش خودم باشی گلم    برای همین صبح ها باهم ورزش میکنیم شما خیلی قایم باشک دوست داری . همیشه هم جر میزنی ومیخوای خودت اول باشی . اینم چندتا عکس از گل نازم                            ...
8 شهريور 1391

اولین تجربه های مستقل بودن دختر شیرین زبون مامانی

به نام خدای مهربونی که نی نی های ناز رو به مامان مهربون هدیه می دهد   من همیشه معتقد بودم که مامان ونی نی نباید تاقبل از 6سالگی از هم جدا شن وهمیشه برای نی نی هایی که مجبور میشدند برن مهد خیلی غصه میخوردم تا اینکه شما هم بزرگ شدی تاتی کردی  راه افتادی حرف زدی خواستهای دلتو گفتی بزرگ شدی وبزرگ شدی  تا چشم بهم زدیم شد یک سال بعددو بعد سه وبعد چهارساله شدی اوایل باهم بازی میکردیم (قایم باشک )، پازل، حروف الفبا ، شعر، شاید خودت باورنکنی 1/5 سالگی نیم ساعت تایم میگرفتم وشما شعر میخوندی بعد خسته میشدی  ومی خوابید اما وقتی وارد سال چهارم زندگیت شدی وحتی یک کمی قبل تر دیگه د...
24 مرداد 1391

سنگهای رنگی

د ختر گلم وقتی با شما نقاشی میکنم انگار روی ابرها رنگ می پاشم     مبینا جون با  من  روی سنگهای کوچک نقاشی کردیم اینم دخملی در حال نقاشی   جوجو کوچلو من تمام خونه رنگی میکرد تااینکه مجبور شدم یک جای مخصوص براش بزارم ولباس مخصوص براش تهیه کنم     اینم شخصیتهای مورد علاقه مبیناجون       ...
17 مرداد 1391

دل نوشتهای برای فرشته کوچلو خودم

چند وقتی برای پری رویا هایام مطلب ننوشتم شرمندتم فرشته کوچلو خودم بعضی وقتها آنقدر تو پیچ وخم زندگی گم میشم که از همه غافل میشم گل نازنین من دیگه مهد نمیره بیشتر وقت داریم باهم نقاشی کنیم، کتاب بخونیم، باهم خاله بازی کنیم، بریم پارک ، باهم بریم مسجد .... نمیدونی چه حالی میده وقتی  دستهم میریم بیرون . وقتی نگاهت میکنم همه آرزوهای چند سال پیشم رو میبینم که براورده شده.دخترک آرزوهای من دوستت دارم بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست       تو همنونی که میگن گلی از گلهای بهشت ، مهربون ودوست داشتنی، حالامیدونم اگه نباشم دلت میگیره وقتی دستهای کوچلوت میگیری به سوی آسمون برای منو بابایی دعا میکنی ن...
11 مرداد 1391