مبینامبینا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مه یاسمه یاس، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 1403 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

✿◠‿◠ پری رویاهای من ✿◠‿◠

مادرانه من برای سه تا فرشته

شب زنده داری اجباری

1392/3/17 18:36
1,530 بازدید
اشتراک گذاری

شیرنکم امشب از اون شبهایی که به گفته خودت : خواب نمیاد توی چشمت منم مجبور باخستگی زیاد بشینم پای کامپیوتر تا شما بخوابی آخه دیگه بزرگ شدی توی تخت سه تایی جا نمیشیم باباجونت خیلی خسته من مجبورم بیام اتاقت تا شما بخوابی بعضی وقتها تا ساعت 3شده بیدار نشستم وبعضی مواقع هم شاید 5 دفع بیدار میشم شمارو میبرم روی تخت خودت اما باز تا بیدار میشم مبینم خودت جمع کردی یک گوشه تخت من خوابیدی هنوز نمیدونم کی عادت میکنی خودت تنها بخوابی امروز برات داستانم خوندم اینم لالایی شاید بخوابی 

لا لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خواب حالا
لا لالایی گل نی نی خوابهای خوب ببینی روی ابرها بشینی
مامان خوبت پیشت میمو نه قصه می خونه دونه به دونه
لای لای لاریلا لالای لاریلا لالای

لالا لالایی مادر میخونه تا من بخوابم بیدار می مونه
لالا لالایی به نام گلها یاس و شقایق نسرین و مینا
لالا لالایی مهتاب می تابه میخوابه ماهی گهوارش آبه
باز کرم شب تاب امشب بیداره تا صبح میتابه مثل ستاره
مرغ شباهنگ میخونه قوقو پر میشه خونه از عطر شب بو
لالا لالایی مادر میخونه تا من بخوابم بیدار
می مونه بیدار می مونه
لالا لالا لالا .....لالا لالایی
پیش پیش لا لا چشاتو ببنید فکر کن که رو ابرها نشستی بخواب دیگه موقع خواب

خوب نگاه کنید به عکس زیر ببینید این بچه چقدر زیبامیخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان ترنم
15 اردیبهشت 92 13:40
مهتاب جون اگه راه حلي پيدا كردي به منم بگو.

البته من تا به حال ترنم رو از خودم جدا نخوابوندم. ولي فكر كنم ديگه وقتشه. به نظرت از كجا بايد شروع كنم؟؟؟؟




لیلا جونم باید دیگه شروع کنی البته فکرکنم ترنم بهتر با این مسئله کنار بیاد اما با احتیاط این کارو انجام بده تا مثل من نشه همیشه مبینا از تنها خوابیدن بدش میاد نمیدونم هزار تا کار روانشناسی هم کردم توی اتاقش یک مدت خوابیدم خیلی کارهای دیگه ....

مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
15 اردیبهشت 92 15:43
واااااااااااااااااااای عزیزم منم این مشکل رو با دخترم دارم باور کن یکی از کابوس های من و پدرش شده خوابیدن پرستش خیلی از بچه ها ی فامیل ساعت 9 شب اتوماتیک انگار دکمه خاموششون رو میزنی 5 دقیقه ای میخوابن ما باید داستان و شعر و ترانه بخونیم آخرشم چشماشو باز میکنه میگه :پیچ شمرون کدوم وره


الهی چه بانمک وروجکتون
اما مامانی شما که یک گل پسر داری باید الگوی خوبی برای خواهرش باشه . دخملی شما یکم کوچلو فکر کنم باید تحملت بیشتر کنی حکایت همچنان باقیست
معصومه
15 اردیبهشت 92 18:01
ان شاالله مبینا جانم به اتاقش و تنهایی خوابدن عادت میکنه عزیزم و تو هم ی کم راحت میشی خانوومی...
شاید اگه ی کم کوچیکتر بود عادتش داده بودی راحتتر قبول میکرد تنها بخوابه ها..
البته خودت که میدونی من کاملا بی تجربه ام شایدم اشتباه میگم..


معصومه جونم من از سه سالگی جداش کردم اولش خوب بود ولی انگار هرچی بزرگتر میشه وابستگیش بیشتر میشه !
پرپرواز
15 اردیبهشت 92 19:11
سلام مامان مبینا جان
از اینکه این سوالات دغدغه ی ذهن شماست واقعا خوشحالم.عزیزم مبینا جون الان پنج سال و هشت ماهشه یعنی خوب و بد را میفهمه و الگو برداری میکنه. خود شما بهترین الگو هستیدپس سعی کنید بهش نشون بدید که نماز و حجاب چقدر براتون مهمه.
حجاب و حیا رابطه ی مستقیم با هم دارند همه ی تلاشتون را بکنید که دختری باحیا تربیت کنید که لازمه ی اون پوشش مناسب در همین سن هم هست .حتی نباید برهنه شدن جلوی پدرش براش عادی باشه.از الان وقتی می خواهید نماز بخونید برای اون هم جا نماز پهن کنید اما هیچ وقت اسرار نکنید بیاد نماز بخونه حتی اگه اومد و یه سجده کرد هم کافیه.یادتون باشه بچه ها بیشتر از اونکه بشنوند میبینند پس شما باید براش الگو باشید.
ضمنا اگه کاری دستور دین هست و میدنید درسته دیگه نظر اطرافیان اصلا مهم نیست چون اگه ما بخواهیم با نظر مردم زندگی کنیم باید هر روز رنگ عوض کنیم .
اگه در اقوام هم بچه های بزرگتر رعایت حجاب نمیکنند از حالا به دخترتون بگید که این کار اونها اشتباهه و اون باید از نه سالگی دیگه کاملا حجابش را رعایت کنه.
رفتارتون طوری باشه که مبینا جون متوجه بشه شما به نماز و حجاب عشق می ورزید نکنه طوری یادش بدید که اگه رعایت نکنیم عذاب میشیم پس مجبوریم. مطالعه کنید و از فواید اون براش بگید. موفق باشید


ممنون از شما بخاطر اعطلاعات آموزنده تون
مائده(ني ني بوس)
16 اردیبهشت 92 0:55
بايد يه جوري برنامه خوابشو زودتر كني مثلا چند روز با ماشين بگردونينش تا خوابش ببره و بعدش ديگه عادت ميكنه اون ساعت بخوابه




ممنون عزیزم حتما امتحان میکنم
مامان سونیا
16 اردیبهشت 92 12:42
وای چرا شب زنده داری
عزیزم انقدر در طول روز باهاش بازی کن و بگذار بدو بدو کنه که شب بخواب در ضمن شبها یک دستمال کاغذی رو بهش گلاب بزن بگذار روی بالشش تا باعث ارمشش بشه و بخوابه دوغ هم بهش بده بخور البته نه هرشب و مرتب حموم هم ببریشاب بازی حسابی بکنه خوبه انشاالله که درست میشه گلاب رو فراموش نکن عزیزم هرشب بزن روی بالشش


وای ممنون تابحال این راحل امتحان نکردم حتما انجام میدم
معصومه
16 اردیبهشت 92 19:46
چشم عزیزم به زودی ی پست میزارم..
قبل از این که نی نی بیاد توو دل براش چیز میز خریدم اما از وقتی که اومده توو دلم نه..اصلا خودمم تعجب کردم اما انگار تا ندونم نی نیم چیه نتونم براش چیزی بخرم..چشم سر فرصت و سیستمم که درس شع قول ی عالمه عکس رو میدم بهتون عزیز


این دوران برای همه یکجور حالت درک میکنم خیلی مواظب خودت باشه تا نینی آب تودلش تکنون نخوره گرچه فعلا خودش داره توی دریای مهرمحبتت شنا میکنه
بوسسسسسسسسسسسسس
معصومه
16 اردیبهشت 92 19:47
راسی اینجا دور و برایام میگن پسره انقدم گفتن پسره انگاری خودمم باورم شده پسره..ان شاالله طی این هفته میرم سونو و ان شاالله که مشخص بشه جنسیتش..


زیاد خودت پابند جنسیت نکنه ایشاا... سالم وصالح باشه
مامان تارا
16 اردیبهشت 92 21:07
آخ که این مشکل منم هست / مادربزرگ تاراباما زندگی میکنه و تاراهم شبها پیشش میخوابه ولی با اینحال بازهم باید من کنارش باشم تا خوابش ببره و بعد برم بخوابم
بعضی وقتها باخودم فکر میکنم که حالا ما اینهمه برای جدایی و مستقل شدن بچه ها تلاش میکنیم و روزی میرسه که حسرت چنین روزایی رو میخوریم که مثل زمان بچیگی شون بیان تو بغلمون و بخوابن ... اونوقته که دلم میگیره و اصلا دلم نمیخواد ازم جدا بشه


میگن وجود برگترها برکت همینه . رویا جونم انشاا... بچهامون دخترهای قدر شناسین هیچ وقت آغوش مامانشون فراموش نمیکنه . بقول دخملی من جدیدا وقتی میاد توبغلم میگه واقعا راسته مامانا آرامش میدن فکر کنم
ازتبلیغات تلوذیون یادگرفته
پرپرواز
17 اردیبهشت 92 6:27
سلام عزیزم من هم دغدغه های شما را دارم برای دخترم.
چند وقته دارم فکر میکنم شاید تربیت یه فرزند نمونه فرصتی هم باشه برای خودم که کمی پیشرفت کنم. این نکته خییلی مهمه که ما به هر چه آموزش میدیم ایمان داشته باشیم و خودمون هم عمل کنیم.البته مطمءنم که اگه درست عمل کنیم فرزندانمون خیلی بهتر خودمون میشند.
دعاهم خیلی مهمه از همین الان به عنوان مادر براش دعا کنید حتما مستجابه.
ممنون که برای مطالب نظر میدید. قوت قلب میشه برام.
اگه تجربه ای دارید از م دریغ نکنید. یاد من هم بدید. یاعلی(ع)


منم شاید خیلی چیزارو از دخترم یادگرفتم که اصلا بهش فکر نمکردم دوست عزیزم امیدوارم با توکل بخدا وکمک هم بتونیم فرزند صالح داشته باشیم وبهشت خدای مهربون همین دنیا تجربه کنیم
kiarokh
17 اردیبهشت 92 16:22
سـلام به مهتــاب خــآتون ... با اجازتون میخوام برم خونه بخت
شوخیدم!
فــدات بشــم مــرسی ، چشــم رفتــم اونجــا انقدر میام آپ میکنم که دیگه از دستم خسته بشی و گزارش تخلف بدی




یادت نره نابغه ازطرز زندگیشون برام بنویس
kiarokh
17 اردیبهشت 92 16:25
حق بـا توئه مهتــآب جون ... خدایی به این نتیجه رسیدم


فداشم بوسسسسسسسسسسسسسس
kiarokh
17 اردیبهشت 92 16:28
عزیزم داری لوســم میکنی هــآ ...
بخدا پررو میشم حالا بیا و درستش کن


نه بابا حالا کجاش دیدی بوسسسسسسسسسسسسس
سپیده از وبلاگ "کودک من"
18 اردیبهشت 92 0:09
با سلام. امروز از طرف زبانکده محصل کتابها و 1 عدد سی دی برای شما ارسال شد.

قالب جدید مبارک




ممنون سپیده جونم بلاخره یکجا برنده شدیم گرچه این جوجه مااز خودمون خوش شانس تر ممنون
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
18 اردیبهشت 92 0:39
سلام مهتاب جون.
الهی بگردم دخملی هنوز با خودتون میخوابه؟من روشا رو زود جدا کردم البته گاهی اوقات نزدیکای صبح میاد اتاق ما.منم اون تایمو بهش سخت نمیگیرم.
راستی یه سئوال مبینا جون از اول خوابش تنظیم نبود یا جدیدا اینجوری شده؟


چرا عزیزم اوایل خودم تنظیمش کرده بودم 9/5 اما بعد که بزرگتر شد دیگه هم پای ما بیدار میمونه
مامان امیر ناز
18 اردیبهشت 92 8:48
سلام خواهرر می دونم چی می کشی منم یکساله این مشکل و دارم هر کاری بگی کردم هر شب می گه مامانی یه کم بیام تو تختت با هم اختلاط کنیم اما این گلاب و منم امتحان کنم راستی نظراتت و خوندم به نظرم خیلی زوده که با فرشته ات از عذاب خدا صحبت کنی اونا تو این سن بهتره از مهربونی و بخشش خدا بدونن اگه از الان خیلی بهشون سخت گرفته بشه از حجاب زده میشن خودشون باید انتخاب داشته باشن فقط اطلاع دادن اونم از نوع کودکانه و قشنگش خوبه نه ترسوندن ببخشید دخالت کردم اخه واسم عزیزی پیشمون بیا اگه رمز نداشتی خبرم کن فدات

نه خواهرجونم خیالت راحت من خودم هم اینجور حرف زدن قبول ندارم حتی برای بزرگترها چونم میگن خدا مهربون همیشه رحمانیت ولطفش بیشتر از قهرش هست
دخملی من دلش خیلییییییییییی پاک برای همین دلم میخواد همین دل پاک مهربون براش حفظ کنم
لحظه های من و تو
26 اردیبهشت 92 18:25
بدجوری دلم میخواد این نی نی مال من باشه
براش این لالایی خوشکل رو بخونم


پس کم کم باید بهش فکرکنیییییییییییییی