شب زنده داری اجباری
شیرنکم امشب از اون شبهایی که به گفته خودت : خواب نمیاد توی چشمت منم مجبور باخستگی زیاد بشینم پای کامپیوتر تا شما بخوابی آخه دیگه بزرگ شدی توی تخت سه تایی جا نمیشیم باباجونت خیلی خسته من مجبورم بیام اتاقت تا شما بخوابی بعضی وقتها تا ساعت 3شده بیدار نشستم وبعضی مواقع هم شاید 5 دفع بیدار میشم شمارو میبرم روی تخت خودت اما باز تا بیدار میشم مبینم خودت جمع کردی یک گوشه تخت من خوابیدی هنوز نمیدونم کی عادت میکنی خودت تنها بخوابی امروز برات داستانم خوندم اینم لالایی شاید بخوابی
لا لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خواب حالا
لا لالایی گل نی نی خوابهای خوب ببینی روی ابرها بشینی
مامان خوبت پیشت میمو نه قصه می خونه دونه به دونه
لای لای لاریلا لالای لاریلا لالای
لالا لالایی مادر میخونه تا من بخوابم بیدار می مونه
لالا لالایی به نام گلها یاس و شقایق نسرین و مینا
لالا لالایی مهتاب می تابه میخوابه ماهی گهوارش آبه
باز کرم شب تاب امشب بیداره تا صبح میتابه مثل ستاره
مرغ شباهنگ میخونه قوقو پر میشه خونه از عطر شب بو
لالا لالایی مادر میخونه تا من بخوابم بیدار
می مونه بیدار می مونه
لالا لالا لالا .....لالا لالایی
پیش پیش لا لا چشاتو ببنید فکر کن که رو ابرها نشستی بخواب دیگه موقع خواب
خوب نگاه کنید به عکس زیر ببینید این بچه چقدر زیبامیخنده