ما اومدیم
ما اومدیم سلام به همه دوستجون های خودم ممنون از حضور پر مهرتون . بلاخره یکخوره از کارها جابجایی تمام شد
دلم برای تک تکتون تنگ شده . کم کم به همه سر میزنم خونه جدید بدک نیست اما خیلی مشکلات که فکر نمیکردیم وجود داشت . خونه هنوز تکمیل نبود مجبور شدیم یک هفته خونه مامان همسری بمونیم . توی اسباب کشی گارکر ها نتونستن بوف بالا ببرن چون سقف راه رو کوتاه بود مجبور شدم بزارم توی پارکینگ خیلی دوست داشتم و......
دخترم اول نیاوردمش ممکن بود توی ذوقش بخوره اتاقشو که چیدم بعد از خونه مادر جون آوردمش تا ببینه خونه جدید خوشبختانه خوشش اومد
روزهای اول خیلی سخت بود چون شهر کوچیک امکاناتشم نسبت به شهر های بزرگ کمتر اما زمان که گذشت قابل تحملتر شد فعلا یک پارک پیدا کردم قرار پیاده باهم بریم پارک . اولین مهمان های خونه جدیم دوست های خوبم بودن که از تهران اومدن کلی خوش گذشت گرچه نشد خوب ازشون پذیرایی کنم .فعلا تا اینجا داشته باشید تا بعد 
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
منم وقتی از تهران اومدم بندر خیلی خورد تو برجکم بخصوص که مهدی خان از همون روزهای اول همش مریض شد و اینجا امکانات پزشکیش خوب نبود ولی حالا خیلی بهتر شده شرایط امیدوارم شما هم بهترین ها رو اونجا تجربه کنید