هنرمند کوچلو خودم
سلام نفس زندگیم چند مدتی این قاب شیشه ای که خاطراتت توش مینویسم خراب شده بود که به لطف پدر گرامی درست شد. شاید بعدها گله کنی که چرا زود به زود لحظه های زیبای با تو بودن ثبت نمی کنم گلم وقتی کنارتم آنقدر زود میگذرد که فرصتی برای تنها ماندن ندارم .
دختر گلم 22 روز که کنار همستیم ولی فردا قرار باباجون اسمت توی مهد جدید بنویسه امیدوارم دوستهای خوبی پیدا کنی تادلنگرانی من کمتر بشه برات
روز جمعه رفیتم خونه عمه جونت تهران تا با تنها بچه های فامیل پدری بازی کنی اما حس میکنم زیاد به دلت نچسبیده شما اصلا پسربچه های شلوق دوست نداری، سهراب پسر عمه جونتم که آخرشه...........
چون دیدم به کوزه علاقه داری برات دوتا کوزه خریدم شما کلی ذوق کردی قرار رنگشون کنی بینم چه میکنی خانم هنرمند دوست دارم عزیزدلم، این حرف هزاربار توی خونه برام تکرار میکنی شرمندم که من خیلی وقتها غافل میشم اینو بهت بگم تا اینکه خودت ازم میخوای میگی مامانی مسواک زدم میخوام بخوابم میگم شبخیر گلم انوقت میگی پس بوس شبانه چی شد
فرشته کوچلوی من، اینم کارها ونقاشی های قشنگ شما که توی مهد کردی. از کلربوکت برداشتم نقاشیهات خیلی زیاد بود.برای همین اگه فرصت دست بده بازم میزارم برات
این مدرک پایان سال بود که به شما زودتر دادن
این طرح روی جلدت که درست کردی