دل من فقط طپش دل تو میزند
بنام خدای غنچه های شکفته
حوالی آذر ماه بود که احساس می کردم دل درد دارم دکتر رفتم خوب نشد وقتی بیشتر شد. رفتم متخصص زنان سونگرافی نوشت اما توسنوهم سالم سالم بودم باخودم گفتم شاید مریضی بدی باشه بلاخره آزمایش دادم اما وقت نکردم برم جوابش بگیرم
باباجونت گفت : جواب آزمایشتو گرفتی ؟
گفتم خوب شدم .
اما باباجونیت خودش رفت همان روز بگیره ظهرشد دیدم باباجونت نیومد
چون باباجونت دیکرده بود نگران شدم .
میخواستم بهش زنگ بزنم . که دیدم در زدند باباجونت بود
دیدم باباجون با یک عالمه خوراکیهای جواجور ومیوه آمده گفتم چی شده ؟ باباجون با لبخند گفت مبارک گفتم چی ؟ باباجون گفت ما داریم صاحب نی نی میشیم . تعجب کردم
خیلی خوشحال شدم . باخودم گفتم کاش خودم میرفتم جواب میگرفتم .اما باباجون پیشدستی کرد زودتر ازمن فهمید که باباشد. همیشه فکر میکردم من به اون این خبر خوب را میدم اما نشد .