سخت ترین دوهفته سال 90
چنان شکست قلبم ،
که عاشقانه خدا را ، به غم ، و به سوز اشک هایم ، قسم دادم !
خدا ، نگاهم کرد ... تبسمی کوتاه ،
و من ... ، در انتهای نگاهش ، تو را دیدم !
... و باز ، دوباره تولدی شیرین ، تولدی تازه ...
اما این بار ، به آرزوی همیشه ، در کنار تو بودن ، شکست قلبم !
دختر گلم این دوهفته که مریض بودی تاریکترین روزهای سال بود برام خیلی سخت بود کاش خدای مهربان مریضی را قسمت تو نکنه هروقت تو تب کنی من زودتر ازتو گرمم میشه حالا میفهمم که مامان باباهای قدیم چرا میگفتند
درد بلات بجونم
هرچه بود گذشت اما کلی لاغر شدی عزیزم تو تب مریضیتم گلم مهربون بودی هر وقت بیدار میشدی منو بالای سرت میدی دستم می بوسیدی عسل نازم الهی دورت بگردم طلای من
دخترم ما انسانها خیلی ناشکریم دائم بفکر نداشت وکمبودهای خودمان هستیم و چیزهایی که نداریم می شماریم و غافل از این هستیم که خدا مهربون بزرگترین داشته یعنی سلامت که همه نداشتهامون هیچ در مقابل اون به ما داده . درسته که میگن
نعمت سلامتی مثل یک تاج پرافتخار روی سر آدمهاست و اون فقط انسانهای مریض میبینند و بقیه غافلند از این نعمت
خداوند بزرگ تو را سپاس میگویم بخاطر هر ذره و هر لحظه و هر نفسی که آفریدی . آفریده ای و خواهی آفرید