بلاخره رفتیم خونه جدید
پا گذاشتن به خانه ی جدید یکی از بهترین قدم هایی است که هر کسی در زندگی خودش برمی داره
20آذر ماه 98 ما بعد کشمش های زیاد خونه جدیدمون تحویل گرفتیم، پرسه خانه گرفتن ما خیلی جنجال داشت اما انگار همه چیزی دست به دست هم داد که ما این خونه بخریم،
خونه خوبی خیلی بهتر از اون چیزی که تصور داشتیم،خلاصه با سه تا ورجک شروع کردیم به اسباب کشی حسابی نفس گیر بود،یکی غذا میخواست،یکی گریه میکرد مه یاس میگفت این خونه دوست ندارم، برگردیم خونه زشته😂😂😂😂
مبینا هنوز نیومده اتاق خوبه میخواست بگیر، خلاصه،پرسه اسباب کشی جا افتادن ما با اینکه خدایی خونه تمیز عالی بود یک ماه بطول انجامید تا همه چیز سر جاش درست شد، یک مهمونی کوچلو آخر دی ماه دادیم،اتاق کوچیک با کاغذ دیواری صورتی وپرنسس شد واسه مه یاس،
اتاق که کاغذ دیواری خیلی قشنگ داشت گلهای زیبا بود رنگش ملایم، آرامش بخش بود به اصرار زیاد مبینا شد برای اون، مامان بابا فداکار هم توی اتاق که کاغذ دیواریش خیلی زیبا نبود مستقر شدیم😐😐😐😐😐😐
توی اولین فرصت عوضش میکنیم،انشاالله
پسرک کوچلو ما بی اتاق موند البته باباجون قول داد حیاط خلوت که یک بیست متری میشه اتاقش کنه، چند سال دیگه برای امیرعلی،
کلی وسیله کم کردیم دادیم به یک مستحق، مثل بوفه، میز تلوذیون، بخاری،...
اینجا گرمایش از کف بود، چون خونه بزرگه از رو دوباره لوله کشی کردن، انتخاب بود هر کدوم استفاده کنی ،...
خیلی چیزا نیاز نبود، خیلی چیزا کم داریم باید یواش یواش بخریم،
داشتن خونه یک سقف بالای سرت که مال خودت آرامشی داره، که فقط مستاجر قدرش خوب می دونن، خدایا مهربون کمک کن تمام مستاجر یک سقف برای خودشون داشته باشن تا درآرامش زندگی کنن
الهی امین 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏بوداینجا می خواستیم برای اولین بار توی خونه جدید شب بخوابیم😁😁😁😁فقط نگاه امیر علی ببین 😳 شش ماهش بود
اینجا امیرعلی مدام نق میزد، اینم شاهکار بابا جون برای اینکه ساکتش کنه هم کار کنه😂😂😂😂😂😂😂