نویسنده کوچک
بنام خدا
سلام من مبینا هستم صاحب این وبلاگ سالهای قبل مادرم وبلاگم را می نوشت حال که بزرگ شدم و نوشتن را آموخته ام تصمیم گرفته ام که خودم بنویسم البته یک دلیل دیگر هم دارد ، بخاطر اینکه خدای مهربان یک فرشته کوچلویزیبا به ما هدیه داده است که حسابی مادرم را مشغول خودش کرده است اسم خواهرم
مه یاس است
اینم من و خواهری گلم
خب این مطلب رو خوندین خوشتون اومد
حالا من کلاس سوم دبستان هستم و می خوام خاطرات سال اولم را برای شما تعریف کنم
دوست صمیمی من سارا بود بااون خونه هم میرفتیم
مامانامون با هم دوست بودن وکلی چیز های دیگه
راستی چیز خنده دار بگم
یک دوست سال اول داشتم فامیلش غزلباش بود بچه تنبل کلاس مابود هنوز که هنوزه بابام وقتی تنبلی میکنم میگه مبینا غزلباش
اینم من توی جشن الفبا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی